وبلاگ کودک منوبلاگ کودک من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

کودک من

شلوار

نظرات مامانها در مورد شروع غذای کمکی

1397/11/2 0:15
نویسنده : وبلاگ کودک من
1,805 بازدید
اشتراک گذاری

مقاله زیر رو از جایی ترجمه نکردم , از جایی هم کپی نشده. با توجه به شغلم که از سال 1381 مشغول هستم با مامانهای خیلی زیادی درارتباطم. از خیلی هاشون در مورد تجربه شون برای غذای کمکی و خیلی از مسایل مربوط به کودک سوال پرسیدم . جالبه که برای غذای کمکی و اینکه از چه سنی شروع کنیم هر مامانی یه حرفی می زد و می شه این گفته ها رو به دو دسته تقسیم کنم:

دسته اول مامانهایی بودن که مثل کتاب و طبق نظر دکتر و بهداشت در پایان 6 ماهگی غذای کمکی رو با مقداری خیلی کمی فرنی شروع می کردند و به مراتب مقدارش رو زیاد می کردند و اگر مواد غذایی جدیدی رو هم اضافه می کردند تا 3 روز مواد جدیدی اضافه نمی شد تا اگر نوزاد به ماده غذایی حساسیت داره خودشو نشون بده. تا 1 سالگی اول شیر مادر و سپس غذای کمکی. بعد از 1 سالگی اول غذای کمکی و سپس شیر مادر. و کم کم کودک به غذای سفره عادت می کرد. بماند که عسل و توت و بعضی از مواد غذایی که آلرژی زا هستند هم بعد از 1 سالگی باید به کودک داده بشه. خب ... این فرآیند طبق کتاب و طبق نظر متخصصان کودک و بهداشت است. 

دسته دوم مامانهایی بودن که سنتی و طبق نظرات مادربزرگها به کودک غذا می دادن. یعنی بعد از 40 روزگی (حالا بعضی ها بعد از پایان 2 ماهگی یعنی بعد از واکسن 2 ماهگی) هر غذایی که می دیدند و سرسفره بود انگشت می زند و در دهان کودک می زاشتن و معتقد بودن که زودتر به غذای سفره رو می یاره و غذا خوردن رو زودتر شروع می کنه. و وقتی اعتراض می کردیم مامان هامون می گفتن : ما شماها رو اینجوری بزرگ کردیم... الان مگه چیزیتون شده؟!

خب مسلما قدیم که تعداد بچه ها بیشتر بوده و اختلاف سنی بچه ها هم زیاد نبوده , مامانها فرصت نمی کردند که برای هر بچه غذای خاص خودش رو درست کنه و هر غذایی که سرسفره بود با رعایت مقدارش به کودک می دادند. مثلا آب خورش رو جدا می کردند و با کمی نان تلیت شده , یا سیب زمینی آبگوشت رو با آب آبگوشت له می کردند. یا ته دیگ برنج و ماکارونی رو سیب زمینی می زاشتند تا بتونن قسمت نرم سیب زمینی رو به بچه بدن. و یا خیلی یاهای دیگه که انجام می دادن و مسلما معده کودک هم عادت می کرد. 

تقسیم بندی نظرات مامانهایی که باهاشون درارتباط بودم به این صورت بود . کنار این تقسیم بندی نظرات مختلف دیگه ای هم وجود داشت. 

یه مامانی می گفت : همسایه های عشایر روستای ما که مدام در حال کوچ کردن هستند , هر روز برای بچه هاشون فرنی و حریره بادام و سوپ درست می کنن ؟ و هر بار یه مواد غذایی جدید رو به سوپ بچه هاشون اضافه می کنن تا ببینن که آیا نسبت به اون مواد غذایی حساسیت داره یا نه ؟؟!! و می گفت هر بار هم که بچه هاشون رو می بینم ماشالله تپل و سر حال ...

مامان دیگه ای جوابش می داد که اونا بچه هاشون مریض احوال هستن و خلاصه بحث دو تا مامان بالا گرفت که ماشالله چقدر بچه های سر حال و دل زنده و ... دارن و ماها خیلی حساس شدیم که باید طبق نظرات دکترها و بهداشت پیش بریم. حالا مادرهامون ماها رو اونجوری بزرگ کردن ماها چی شدیم؟!

یکی از مامانها می گفت : بعد از واکسن 2 ماهگی پسرم باندازه نصف قاشق چایخوری فرنی می دادم و این کار رو تا 3 روز ادامه دادم. بعد از 3 روز هر روز یک قاشق چایخوری فرنی می دادم. و دوباره بعد از پایان 3 روز به 2 ق چایخوری رسید. اینقدر این کار رو ادامه دادم که در پایان سه ماهگی به 1 قاشق غذاخوری در روز رسید. اینبار مقدار کمی بادام آسیاب شده هم اضافه کردم. و باز هم فرمول 3 روز رو شروع کردم. کم کم تخم بلدرچین رو پختم و زرده اش رو که باندازه یه ناخن هست رو هم در فرنی اش اضافه کردم. این کار رو ادامه دادم تا پسرم 4 ماهش هم تمام شد. اوایل سیب رو رنده می کردم و آبش رو با پارچه نازکی می گرفتم و بهش می دادم. کم کم سیب رو رنده ریز و مثل پوره می شد و به نی نی می دادم و دیگه نیازی نبود تا آب سیب رو بگیرم. و اینبار سوپ رو هم اضافه کردم و خلاصه جریان غذا دادن به پسرش به همین منوال پیش رفت. و تا پایان 6 ماهگی پسرم همه چیز می تونست بخوره.

مادر دیگری می گفت که همه روی بچه اول حساس هستند و هر غذایی رو بهش نمی دن و سعی می کنن طبق نظرات بهداشت پیش برن اما برای بچه دوم قضیه فرق داره و حساسیت های بچه اول رو ندارند.

وبلاگ "کودک من" هیچ روشی رو به مامانها پیشنهاد نمی ده ... چون هر کودک طبع خاص خودش رو داره... ممکنه شروع غذای کمکی در سن پایین تر برای یه نی نی مشکل ساز نباشه , اما برای نی نی دیگه اینجوری نباشه و احساس سنگینی کنه و دل درد و ناراحتی های گوارشی و غیره 

فقط تحقیقات و نظرات مامانها بود که خدمتتان عارض شد.  

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک من می باشد