وبلاگ کودک منوبلاگ کودک من، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره

کودک من

شلوار

صدای تلفن

تا تلفن صدا کرد خنده کنان دویدم صدای بابایم را از توی آن شنیدم شنیدم او لپم را مثل همیشه بوسید من این جا خنده کردم بابا از آن جا خندید وقتی که خنده می کرد انگاری پشت در بود صدای بابا اینجا اما خودش سفر بود «افسانه شعبان نژاد»
8 بهمن 1394

دوستی

دو تا ببعی زیبا مدتها همسایه بودن دوران بچگیشون با هم همبازی بودن ببعی های ناز کوچیک و شیطون بودن دوستای خوبی همیشه برای همدیگه بودن تو جنگل و دشت ها کنار بیشه زار و رودها همیشه و هر کجا مراقب همدیگه بودن حالا از اون روزا خیلی زمان گذشته ببعی های زیبا شدن پیر و سالخورده اما هنوز هم با هم دوست هستن در شادی و غم کنار همدیگه هستن یه صحبتی همیشه ورد ِ زبونشونه قدر زندگی رو بدونید با هم همیشه دوست بمونید «فریبا شمشیری» ...
8 بهمن 1394

جیک جیک جیک

جیک و جیک و جیک چه هستم؟ تخم پرنده هستم تنگ و تاریکه این جا خیلی کوچیکه اینجا فردا به امید خدا دیوار تخمو میشکنم رو شاخه ها پر می زنم آواز می خونم چه و چه با ناز می خونم به و به گربه میگه: صدای تو قشنگه موشه میگه: پرها و چشم و پای تو قشنگه خدا جونم کاش بتونم خوشگل خوشگل بخونم بچه هارو شاد بکنم کنار اون ها بمونم «مصطفی رحماندوست»
8 بهمن 1394

تقویم 95

کاری از موسسه تم تولد نی نیک http://nininik.com/   برای بزرگ شدن تصاویر روی تصویر مورد نظر کلیک کنید   برای مشاهده آلبوم نوروز وبلاگ کودک من کلیک کنید ...
8 بهمن 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک من می باشد