صبحانه
دیروز مثل همیشه صبحانه همسری رو بردم تا زود بخوره و بره سرکار. یهو گفت : خدایا این نون و پنیر و چایی رو از ما نگیر که اگه نبود ما صبحانه چی می خوردیم ؟!
امروز : نون و پنیر و چایی
فردا: چایی و پنیر و نون
پس فردا : پنیر و چایی و نون
منم امروز منو صبحانه رو عوض کردم
ولی برای من نون و پنیر و چایی یه چیز دیگه است
و در آخر همسری گفت : خدایا شکر که امروز نون و پنیر و چایی نخوردیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی